کد مطلب:77659 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

خطبه 175-پند گرفتن از سخن خدا











و من خطبه له علیه السلام[1].

یعنی از خطبه امیرالمومنین علیه السلام است:

«انتفعوا ببیان الله و اتعظوا بمواعظ الله و اقبلوا نصیحه الله، فان الله قد اعذر الیكم بالجلیه و اتخذ علیكم الحجه و بین لكم محابه من الاعمال و مكارهه منها، لتتبعوا هذه و تجتنبوا هذه، فان رسول الله صلی الله علیه و آله كان یقول: ان الجنه حفت بالمكاره و ان النار حفت بالشهوات.»

یعنی منتفع شوید ای مخاطبین، به بیان كردن خدا احوال دنیا و آخرت را در قرآن و پند بگیرید به نصایح خدا از زبان رسول او و بپذیرید نصیحت خدا را. پس به تحقیق كه خدای تعالی ظاهر ساخته است عذر عذاب شما را به سوی شما، به بیانات و مواعظ و نصایح واضحه و گرفته است بر شما حجت و دلیل را، به تقریب انزال كتب و ارسال رسل. و بیان كرده است از برای شما محبوبهای خود را از اعمال، به امر كردن به آنها و مكروههای خود را از اعمال، به نهی كردن از آنها، از جهت آنكه پیروی كنید شما اعمال محبوبه ی ماموره را و اجتناب نمایید از اعمال مبغوضه ی منهیه، پس به تحقیق كه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود كه می گفت: «فروگرفته شده است بهشت به اعمال مكروهه ی طباع شما از عبادات»، یعنی در میان عبادات ماموره شاقه حاصل است استحقاق بهشت، «و فروگرفته شده است آتش جهنم به خواهشهای نفسانیه شما از مستلذات دنیویه». یعنی در میان خواهشهای منهیه و دنیاویه ثابت است استحقاق آتش جهنم.

«و اعلموا انه ما من طاعه الله شی ء الا یاتی فی كره و ما من معصیه الله شی ء الا یاتی فی شهوه، فرحم الله[2] امرا نزع عن شهوته و قمع هوی نفسه، فان هذه النفس ابعد شی ء منزعا و انها لا تزال تنزع الی معصیه فی هوی.»

[صفحه 762]

یعنی بدانید كه به تحقیق نیست چیزی از اطاعت كردن احكام خدا مگر اینكه حاصل می شود از كراهت طبع و نیست چیزی از معصیت خدا مگر اینكه حاصل می گردد از خواهش طبع، پس بیامرزد خدا مردی را كه منقطع باشد از خواهش طبع خود و بریده باشد خواهش نفس خود را، پس به تحقیق این نفس اماره دورتر چیزی است از روی قطع خواهش كردن و به تحقیق كه این نفس همیشه مشتاق است به سوی معصیت از جهت هوا و خواهش خود.

«و اعلموا عباد الله! ان المومن لا یصبح و لا یمسی الا و نفسه ظنون عنده، فلا یزال زاریا علیها و مستزیدا لها، فكونوا كالسابقین قبلكم و الماضین امامكم. قوضوا من الدنیا تقویض الراحل و طووها طی المنازل.»

یعنی بدانید ای بندگان خدا كه به تحقیق كه مومن روز را به شب نمی رساند و شب را به روز نمی آورد مگر اینكه نفس او در پیش او متهم است و او بدگمان است از او، نمی داند كه در او كمالی و معرفتی و ملكات حسنه (ای) كه باعث حیات ابدی او باشد هست یا نه؟ پس همیشه عیب گیرنده و سرزنش كننده است بر نفس خود و طلب كننده است زیادتی خیر و كمال را از برای خود، پس باشید شما، مانند پیشی گرفتگان به سوی مغفرت خدا پیش از شما و گذشتگان پیش روی شما در حالتی كه كندند خیمه ها و منازل را از دنیا مانند كندن خیمه ی كوچ كننده و درپیچیدند دنیا را مانند درپیچیدن منازل و خیمه ها.

«و اعلموا ان هذا القرآن هو الناصح الذی لا یغش و الهادی الذی لا یضل و المحدث الذی لا یكذب و ما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزیاده او نقصان: زیاده فی هدی او نقصان من عمی. و اعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحد قبل القرآن من غنی، فاستشفوه من ادوائكم و استعینوا به علی لاوائكم، فان فیه شفاء من اكبر الداء و هو الكفر و النفاق و الغی و الضلال. فاسالوا الله به و توجهوا بحبه و لا تسالوا به خلقه، انه ما توجه العباد الی الله بمثله.»

[صفحه 763]

یعنی بدانید كه به تحقیق این قرآن است[3] نصیحت كننده ی آنچنانی كه غشی در او نیست، بویی از خیانت ندارد. و راهنماینده ی آنچنانی است كه گمراه نمی كند و خبردهنده ی آنچنانی است كه دروغ نمی گوید و مجالست و همنشینی نكرد احدی این قرآن را مگر اینكه برخاست از او در حالتی كه متلبس است یا به زیاده شدن كمالی از برای او و یا به حصول نقصی از برای او، آن زیادتی زیادتی در راه یافتن به سوی حق است و آن نقصان نقصان كوری و ضلالت است. یعنی چنانچه تفكر در او كرد و پند گرفت و معرفت حاصل كرد، زیادتی در هدایت یافت و چنانچه تفكر نكرد و پند نگرفت و معرفت حاصل نكرد، پس گویا مستهزء است و حاصل نكرد مگر زیادتی ضلالت و كوری از راه حق را و بدانید كه به تحقیق نیست بر احدی بعد از تحصیل علم قرآن احتیاجی به سوی علم و معرفتی و نیست از برای احدی پیش از تحصیل علم قرآن بی نیازی از معرفتی و علمی، پس طلب كنید شفاء را از قرآن از جهت دردهای جهل شما و طلب یاری كنید به قرآن بر سختیهای نادانیهای شما. پس به تحقیق كه در قرآن است شفا از برای بزرگترین دردها و آن درد كفر است و نفاق است و سركشی است و گمراهی است، پس سوال كنید از خدا شفا را به سبب قرآن و رو آورید به سوی خدا به سبب دوستی قرآن كه عمل به او باشد و سوال نكنید به وسیله ی قرآن خلق خدا را و به تحقیق كه قرآن چیزی است كه رو می آورند بندگان به سوی خدای تعالی بوسیله (ای) مانند علم به قرآن، یعنی به سبب علم قرآن رو آورید به خدا، نه به خلق، زیرا كه علم قرآن وسیله ی توجه به خداست نه به خلق.

«و اعلموا انه شافع مشفع و قائل مصدق و انه من شفع له القرآن یوم القیامه شفع فیه و من محل به القرآن یوم القیامه صدق علیه، فانه ینادی مناد یوم القیامه: الا ان كل حارث مبتلی فی حرثه و عاقبه عمله، غیر حرثه القرآن، فكونوا من حرثته و اتباعه و استدلوه علی ربكم و استنصحوه علی انفسكم و اتهموا علیه آراءكم و استغشوا فیه اهواءكم.»

یعنی بدانید به تحقیق كه قرآن شفاعت كننده ای است كه شفاعت كرده شده است،

[صفحه 764]

یعنی مقبول است شفاعت او و گوینده ای است كه تصدیق كرده شده و باور كرده شده است و به تحقیق كه كسی را كه شفاعت كرد از برای او قرآن در روز قیامت و شهادت داد بر علم و معرفت او، پذیرفته شده است شفاعت او درباره ی آن كس و كسی را كه سعایت كرد قرآن بدی او را و ظاهر كرد پیش سلطان قاهر روز قیامت جهل و نادانی او را، باور كرده می شود بر ضرر آن كس. پس به تحقیق كه ندا كند نداكننده (ای) در روز قیامت كه: آگاه باشید، به تحقیق هر زراعت كننده گرفتار است در حساب زراعت خود و فایده ی كردار خود غیر از زراعت كنندگان، یعنی عاملین و طالبین علم قرآن، پس باشید از زراعت كنندگان و طلاب علم قرآن و (از) توابع و قراء قرآن و بگردانید قرآن را دلیل و راهنما بر پروردگار شما و بگردانید قرآن را ناصح و پنددهنده بر نفسهای شما و بگردانید تهمت بر قرآن رایها و اجتهادات شما را و بگردانید با غش و خدعه در قرآن خواهشهای شما را.[4].

«العمل العمل! ثم النهایه النهایه! و الاستقامه الاستقامه! ثم الصبر الصبر! و الورع الورع! ان لكم نهایه فانتهوا الی نهایتكم و ان لكم علما فاهتدوا بعلمكم. و ان للاسلام غایه فانتهوا الی غایته و اخرجوا الی الله بما افترض علیكم من حقه و بین لكم من وظائفه، انا شاهد لكم و حجیج یوم القیامه عنكم.»

یعنی بگیرید و ملازم شوید عمل كردن را عمل كردن را! یعنی عبادت كردن را، پس عاقبت كار را عاقبت كار را! و راستی را و راستی را! پس صبر را صبر را! و پرهیزگاری را پرهیزگاری را! به تحقیق كه از برای شما عاقبت و خاتمتی هست، باز ایستید به سوی خاتمه ی كار شما. و از برای شما نشانه ی راهی هست كه ائمه ی هدی و علمای با تقوا باشند، پس پیروی كنید به نشانه ی شما. و به تحقیق كه از برای اسلام فایده (ای) هست، پس منتهی شوید و برسانید خود را به سوی فایده ی آن كه رضوان خدا باشد و بیرون روید از

[صفحه 765]

خواهشهای خود به سوی[5] خواهشهای خدا، از جهت چیزی كه واجب كرده است بر شما از حق و شكر انعام خود و بیان كرده است وظایف را و احكام خود را و من شاهدم از برای شما و حجت و برهانم در روز قیامت، یعنی محبت به من شهادت می دهد به نجات شما و عداوت با من شهادت می دهد بر هلاكت شما در روز قیامت.

«الا و ان القدر السابق قد وقع و القضاء الماضی قد تورد و انی متكلم بعده الله و حجته. قال الله تعالی: (ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی كنتم توعدون)[6] و قد قلتم: «ربنا الله» فاستقیموا علی كتابه و علی منهاج امره و علی الطریقه الصالحه من عبادته، ثم لا تمرقوا منها و لا تبتدعوا فیها و لا تخالفوا عنها، فان اهل المروق منقطع بهم عند الله یوم القیامه.»

یعنی آنچه مقدر بود در علم سابق خدا به تحقیق كه واقع شد و آنچه حكم نافذ خدا تعلق به آن گرفته بود متحقق شد تدریجا، یعنی خلافت به خلیفه ی بر حق بعد از غصب و فتنه و فساد و به تحقیق كه من سخن می گویم با شما به وعده ی خدا و حجت خدا كه قرآن است. گفته است خدای تعالی در قرآن: كه «به تحقیق آن كسانی كه گفتند كه خدا است پروردگار ما و اقرار كردند بر خدایی خدا و یگانگی او، پس راست ایستادند در اطاعت اوامر و نواهی او، نازل می شود برایشان در وقت مرگ ملائكه و می گویند كه باید نترسی از عذاب خدا و محزون نباشی از فوت شدن ثواب خدا و مژده باد شما را به بهشت آنچنانی كه بودید شما كه وعده داده شده بود به شما» و گفتید شما و اقرار كردید به اینكه خدا است پروردگار شما و یگانه است، پس راست بایستید و ثابت باشید بر عمل كتاب خدا و بر راه واضح حكم خدا و طریقه ی با منفعت و شایسته ی آن عبادت و بندگی خدا، پس تجاوز نكنید از آن طریقه و بدعت قرار ندهید در آن و مخالفت نكنید از آن كه به تحقیق اهل تعدی و تجاوز از راه خدا منقطع و بریده است از ایشان مطلوب و مقصود[7] ایشان در نزد خدا در روز قیامت.

[صفحه 766]

«ثم ایاكم و تهزیع الاخلاق و تصریفها و اجعلوا اللسان واحدا و لیخزن الرجل لسانه، فان هذا اللسان جموح بصاحبه و الله ما اری عبدا یتقی تقوی تنفعه حتی یخزن لسانه و ان لسان المومن من وراء قلبه و ان قلب المنافق من وراء لسانه. لان المومن اذا اراد ان یتكلم بكلام، تدبره فی نفسه، فان كان خیرا ابداه و ان كان شرا وراه. و ان المنافق یتكلم بما اتی علی لسانه، لا یدری ماذا له و ماذا علیه. و لقد قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «لا یستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لایستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه.» فمن استطاع منكم ان یلقی الله سبحانه و هو نقی الراحه من دماء المسلمین و اموالهم، سلیم اللسان من اعراضهم، فلیفعل.»

یعنی دور دارید نفسهای خود را از تغییر و تبدیل خلقها و گردانیدن خلقهای شما از حالی به حالی، یعنی نفاق ورزیدن و گاهی راست گفتن و گاهی دروغ گفتن و گاهی افترا بر كسی بستن و گاهی سخن چینی كردن و گاهی مصلح شدن و گاهی فساد كردن و بگردانید زبان شما را به یك حال كه راستی باشد و باید محافظت كند مرد زبان خود را، پس به تحقیق كه این زبان چموش و سركش است از صاحبش و سوگند به خدا كه نمی بینم بنده (ای) را كه پرهیز كند پرهیز كردنی كه منفعت به او بخشد، تا اینكه محافظت كند زبان خود را و به تحقیق كه زبان مومن از پشت سر دل او است، هر چه بگوید از روی دل می گوید و به تحقیق كه دل منافق پشت سر زبان او است و آنچه می گوید دل او خبر ندارد، از جهت اینكه مومن هرگاه اراده كند كه متكلم شود به كلامی، تفكر و تامل می كند در آن كلام در نفس خود، پس اگر خیر و صلاح است ظاهر می سازد آن را و به زبان درمی آورد و اگر شر است و صلاح نیست می پوشاند آن را و نمی گوید. و به تحقیق كه منافق سخن می گوید به هر چیزی كه برسد به زبانش، نمی داند كه كدام سخن نافع او است و كدام سخن مضر او است و به تحقیق كه گفته است رسول خدا صلی الله علیه و آله كه: «راست نمی شود ایمان مرد تا اینكه راست گردد دل او و راست نمی شود دل او تا اینكه راست گردد زبان او» پس كسی كه استطاعت و قدرت دارد كه ملاقات كند خدای سبحانه را در روز قیامت و حال آنكه او پاك دست باشد از خونهای مسلمانان و اموال ایشان، سالم زبان باشد از عرضهای ایشان، یعنی از غیبت و تهمت و فحش، پس باید البته بكند و واجب است كه به جای آورد.

[صفحه 767]

«و اعلموا عباد الله! ان المومن یستحل العام ما استحل عاما اول و یحرم العام ما حرم عاما اول و ان ما احدث الناس لا یحل لكم شیئا مما حرم علیكم و لكن الحلال ما احل الله و الحرام ما حرم الله.»

یعنی بدانید ای بندگان خدا كه به تحقیق كه مومن می داند و می گرداند حلال در این سال چیزی را كه حلال كرده است و دانسته است حلال در سال اول، یعنی آن چیز كه در اول حلال شده است از جانب خدا آن را حلال می داند همیشه، زیرا كه حلال خدا حلال است همیشه و به اجتهاد و قیاس مجتهدین حلال حرام نمی شود و مومن حرام می داند در این سال چیزی را كه حرام دانسته است در سال اول، زیرا كه حرام خدا همیشه حرام است و به اجتهاد و قیاس هرگز حلال نمی شود و به تحقیق كه چیزی را كه از نو بنا گذارده اند مردمان و در سابق سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله نبود از قبیل زیادتی در عطایا و سیورغالات[8] عثمان، حلال نمی گرداند از برای شما چیزی را از چیزهایی كه حرام شده بود بر شما، ولیكن حلال چیزی است كه حلال كرده است خدا آن را و حرام چیزی است كه حرام كرده است خدا آن را.

«فقد جربتم الامور و ضرستموها و وعظتم بمن كان قبلكم و ضربت الامثال لكم و دعیتم الی الامر الواضح، فلا یصم عن ذلك الا اصم و لا یعمی عن ذلك الا اعمی. و من لم ینفعه الله بالبلاء و التجارب، لم ینتفع بشی ء من العظه و اتاه التقصیر من امامه، حتی یعرف ما انكر و ینكر ما عرف و انما الناس رجلان: متبع شرعه و مبتدع بدعه، لیس معه من الله سبحانه برهان سنه و لا ضیاء حجه. »

یعنی پس به تحقیق كه تجربه كردید شما كارها را و دندان فروبردید بر آن، یعنی محكم كردید شناسایی هر چیز را و پند داده شدید به كسانی كه بودند پیش از شما و زده شد از برای آگاهی شما مثلها و خوانده شدید به كار واضح فرمانبرداری خدا و رسول، پس گوش نمی گیرد پند را[9] مگر كسی كه كر باشد گوش دل او و چشم نمی پوشد

[صفحه 768]

از آن مگر كسی كه كور باشد چشم دل او و كسی كه نفع نرساند به او خدا[10]، به سبب امتحانها و آزمایش روزگار، منتفع نخواهد شد به چیزی از وعظ و پند و می رسد به او نقصان و ضرر از پیش روی او، تا اینكه می شناسد چیزی را كه منكر بود از منفعت خود و انكار می كند چیزی را كه می شناخت از ضرر خود. پس به تحقیق كه مردمان دو كس باشند: پیروی كننده ی شریعت پیغمبر صلی الله علیه و آله و اختراع كننده ی بدعتی كه نبود با آن از جانب خدا دلیل و حجت شریعتی، یعنی آیه ی قرآنی و نه روشنایی حجتی، یعنی حدیث پیغمبری.

«و ان الله سبحانه لم یعظ احدا بمثل هذا القرآن، فانه حبل الله المتین و سببه الامین و فیه ربیع القلب و ینابیع العلم و ما للقلب جلاء غیره، مع انه قد ذهب المتذكرون و بقی الناسون او المتناسون، فاذا رایتم خیرا فاعینوا علیه و اذا رایتم شرا فاذهبوا عنه، فان رسول الله صلی الله علیه و آله، كان یقول: یا بن آدم، اعمل الخیر و دع الشر، فاذا انت جواد قاصد.»

یعنی و به تحقیق كه خدای سبحانه وعظ نكرد و پند نداد كسی را به مانند وعظ و پند[11] این قرآن، پس به تحقیق كه قرآن ریسمان محكم خدا است، هر كس متمسك به او شود در رسیدن به قرب خدا، هر چند سنگین بار باشد، گسسته نمی شود و راه با امن خدا است و در اوست بهار دل، زیرا كه باد بهار معانی او و رویانیده ی انواع گلهای معرفت است و در او است چشمه های علم، زیرا كه هر یك از آیات او منبع علم و حكمت است و نیست از برای دل روشنایی غیر از او، با وصف اینكه، به تحقیق رفتند كسانی كه متذكر بودند معانی او را و عمل می كردند احكام او را و باقی ماندند كسانی كه فراموش كردند معانی قرآن را، یا بر خود بستند فراموشی را، پس هرگاه ببینید شما صاحب خیری را پس اعانت كنید او را بر آن خیر و چنانچه ببینید صاحب شر و فتنه ای را پس بگذرید از او، پس بدرستی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله بود كه می گفت: «ای پسر آدم! بكنید كار خیر را و واگذارید كار شر را. پس در آن وقت تو خوش رفتار و رونده ی وسط راه باشی.»

«الا و ان الظلم ثلاثه: فظلم لا یغفر و ظلم لا یترك و ظلم مغفور لا یطلب. فاما الظلم الذی لا یغفر، فالشرك بالله، قال الله تعالی: (ان الله لایغفر ان یشرك به)[12] و اما الظلم الذی

[صفحه 769]

یغفر فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات و اما الظلم الذی لا یترك فظلم العباد بعضهم بعضا، القصاص هناك شدید لیس هو جرحا بالمدی و لا ضربا بالسیاط، ولكنه ما یستصغر ذلك معه. فایاكم و التلون فی دین الله. فان جماعه فیما تكرهون من الحق، خیر من فرقه فیما تحبون من الباطل. و ان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضی و لا ممن بقی.»

یعنی به تحقیق كه ظلم و ستم بر سه قسم است: ظلمی كه آمرزیده نمی شود و ظلمی كه واگذاشته نمی شود و از او مواخذه می شود و ظلمی است كه آمرزیده شده است و طلب كرده نمی شود مكافات آن را، پس اما آن ظلمی كه آمرزیده نمی شود، پس شرك به خدا است كه گفته است خدای تعالی كه: «به تحقیق كه خدا نمی آمرزد شرك به او را» و اما ظلمی كه آمرزیده می شود، پس ظلم كردن بنده است بر نفس خود در نزد بعضی از قبایح كه صغایر باشد و اما ظلمی كه واگذاشته نمی شود و بازخواست می شود، ظلم بندگان بعضی از ایشان بعضی دیگر را و قصاص و بازخواست در عقبی دشوار و سخت است. نیست آن قصاص زخم زدن به كارد و نه زدن به تازیانه، ولیكن عذابی است كه كوچك شمرده می شود قصاص را نسبت به آن، پس دور گردانید نفسهای خود را از دو رنگی و منافقی در دین خدا، پس به تحقیق كه اجتماع در چیزی كه كراهت دارید شما از حق كه جهاد باشد، بهتر است از تفرقه بودن شما در چیزی كه دوست می دارید از باطل كه نكردن جهاد باشد و به تحقیق كه خدای سبحانه عطا نكرده است به كسی در جدا بودن از هم خیری و منفعتی را از كسانی كه پیشتر گذشتند و از كسانی كه باقی ماندند.

«یا ایها الناس! طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس و طوبی لمن لزم بیته و اكل قوته و اشتغل بطاعه ربه و بكی علی خطیئته، فكان من نفسه فی شغل و الناس منه فی راحه.»

یعنی ای مردمان! خوشا به حال كسی كه مشغول سازد عیب او را از رو آوردن به عیب مردمان و خوشا به حال كسی كه ثابت و ساكن باشد در منزل خود و بخورد روزی مقدر خود را و مشغول باشد به طاعت پروردگار خود و بگرید بر گناهان خود، پس باشد از جهت نفس خود در شغلی و كاری و باشند مردمان از شر او در آسایش.

[صفحه 770]


صفحه 762، 763، 764، 765، 766، 767، 768، 769، 770.








    1. در «ن» افتاده است.
    2. چ: رجلا.
    3. ن و چ: این قرآن او است.
    4. یعنی اگر نگرش و اندیشه ی شما با قرآن هماهنگ و همرای نیست، آرای خود را متهم شمارید و اگر خواسته های نفسانی شما با قرآن سازش نداشت، آن خواسته ها را دارای غش و خیانت انگارید.
    5. چ: از خواهشهای به سوی.
    6. فصلت / 30.
    7. چ: مقصود و مطلوب.
    8. جمع سیورغال، واژه ی تركی مغولی است: عواید زمین و املاك كه به جای حقوق و مستمری به شخصی می بخشند. (فرهنگ فارسی معین).
    9. چ: از پند.
    10. نفع به او نرساند خدا.
    11. چ: وعظ این.
    12. النساء / 116.